روزی از این دیار خواهم رفت

با پای شکسته دلی پر درد خواهم رفت

غل های کین که،  برپاهایم بستی

توان رفتن زمن گرفت و من شتابان خواهم رفت

گیسوانم در باد پریشان، قلبم لرزان

دستانی یخ زده، در زوزه کشان باد خواهم رفت

میروم و باز تو ندیدی رفتن و جان کندم را

تابوت کشان بر لب بام آزادی خواهم رفت

من زغم نوشتم و تو غمی در دل نداشتی

با چشمان انتظار و اشکباران خواهم رفت

دربهارانِ سبز زندگیم که پر زغم بود

زمستان یخبندان و خواب خوش تو، خواهم رفت

رفتنم در وجودت آهی نساخت چون تو نخواستی

من با یه دنیا آه و حسرت زین جهان خواهم رفت

زبانم سرخ بود لیک ذاتش سرخیس

زبان سرخ توانی داد و باز یادم آمد که من خواهم رفت

میروم شاید کوچه های پر زغم صدایم شود

با صدای حزن آلود و چهره ای بارنگ کهولت خواهم رفت

از این دیار خواهم رفت

ایام سوگواری را چگونه عزا بگیریم

رفت ,خواهم ,تو ,زغم ,کشان ,باد ,خواهم رفت ,و باز ,پر زغم ,رفت میروم ,از این

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

استعدادهای ایرانی سلام بر عید نمونه سوالات آزمون سردفتری ثبت اسناد تربیت بدنی و علوم ورزشی کارفابلاگ روانشناسی مثبت گرا جمع حامیان قالیباف کالای ترک ذهن خالی پرسه